چین
تاریخ انتشار: چهارشنبه 08 شهریور 1402
شی شکست خورده است؟

  شی شکست خورده است؟

آدرس کوتاه
امتیاز: Article Rating

 منبع : اکونومیست

مترجم: مترجم: امین یوسفی – موسسه مطالعات ایران و ارواسیا

در یک دهه گذشته یا بیشتر، تکنوکرات‌های چینی بسیار باهوش به حساب می‌آمدند. در ابتدا آن‌ها یک معجزه اقتصادی را به پیش بردند. سپس چین تنها اقتصاد بزرگی بود که به بحران مالی جهانی سال‌های 2007 تا 2009 با نیروی انگیزشی کافی پاسخ داد.

 

پس از ادغام چین در اقتصاد جهانی در سال ۱۹۷۸، این کشور خیره‌کننده‌ترین رشد تاریخ را تجربه کرد. اصلاحات در بخش کشاورزی، صنعتی‌شدن و افزایش درآمدها نزدیک به ۸۰۰ میلیون نفر را از فقر مطلق رهانید. چین در سال ۱۹۸۰ به اندازه یک‌دهم اقتصاد آمریکا تولید می‌کرد، که درحال حاضر این میزان به سه‌چهارم کاهش پیدا کرده است. اما پس از این‌که حکومت چین سیاست “کوید صفر” را در پایان سال ۲۰۲۲ کنار گذاشت، با سختی بیشتری مواجه شد.

 

رشد اقتصادی سالانه چین در چهار ماهه دوم سال ۲۰۲۳ فقط ۲/۳ درصد بود، یک ناامیدی که به نظر می‌رسد حتی بدتر نیز بشود. با توجه به این‌که، طبق برآوردها، رشد اقتصادی آمریکا ممکن است حدود ۶ درصد شود. قیمت مسکن افت کرده و توسعه‌دهندگان املاک، که معمولاً خانه‌ها را پیش‌فروش می‌کنند، با توجه به نگرانی خریداران ضربه شدیدی خورده‌اند. هزینه مصرف‌کننده، سرمایه‌گذاری در کسب‌وکار و صادرات همگی کاهش پیدا کرده‌اند. و درحالی‌که اکثر کشورهای دنیا با تورم بالا دست‌وپنجه نرم می‌کنند، چین از عکس این موضوع رنج می‌برد. برخی از تحلیل‌گران هشدار می‌دهند که چین ممکن است مثل ژاپن دهه ۱۹۹۰ در تله ضد تورمی گرفتار شود.

 

کاهش مزمن رشد اقتصادی در چین بدتر خواهد شد چراکه مردم این کشور فقیرتر هستند. استانداردهای زندگی ژاپن تا سال ۱۹۹۰ حدود ۶۰ درصد آمریکا بود، اما برای چین امروز کمتر از ۲۰ درصد است. چین، برخلاف ژاپن، از کاهش تقاضا و بدهی سنگین رنج می‌برد. بسیاری از چالش‌های چین ناشی از شکست‌های گسترده‌تر ناشی تصمیم‌گیری‌های اقتصادی است- که از زمانی‌که شی جین‌پینگ قدرت را متمرکز کرد بدتر شده است.

 

در یک دهه گذشته یا بیشتر، تکنوکرات‌های چینی بسیار باهوش به حساب می‌آمدند. در ابتدا آن‌ها یک معجزه اقتصادی را به پیش بردند. سپس چین تنها اقتصاد بزرگی بود که به بحران مالی جهانی سال‌های ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ با نیروی انگیزشی کافی پاسخ داد. برخی از مفسران تا جایی پیش رفتند که گفتند چین ناجی اقتصاد جهان شده است. در دهه دوم سده بیست‌ویکم، هر زمان اقتصاد دچار تکانه شد، این مقامات با کاهش اعتبار، ساخت تأسیسات یا تحریک بازار املاک، پیش‌بینی‌های فاجعه را به چالش می‌کشیدند.

 

با وقوع هر رویدادی، بدهی‌های عمومی و خصوصی افزایش پیدا کرد. بنابراین تردیدهایی درباره تداوم افزایش یکباره قیمت مسکن و این‌که آیا اصلا ساخت‌وسازهای جدید واقعاً مورد نیاز هستند یا نه وجود داشت. امروزه سیاستگذاران دچار گرفتاری‌اند. آن‌ها قادر نیستند انواع محرک‌های مطلوب را به اندازه کافی به کار گیرند چراکه شی “رفاه‌طلبی” را رد کرده و حکومت به‌دنبال کسری بودجه رسمی تنها ۳ درصد تولید ناخالص داخلی است.

 

درنتیجه، پاسخ به رکود چنگی به دل نمی‌زند. سیاستگذاران خواهان توقف افزایش نرخ‌های بهره‌اند. در ۲۱ آگوست آن‌ها سرمایه‌گذاران را با کاهش نه چندان چشمگیر ۱/۰ درصد با نرخ بهره یکساله نقره‌داغ کردند. این پاسخ ضعیف به رشد و تورم آشفته آخرین مورد از سلسله‌ خطاها در سیاستگذاری است. غرور سیاست خارجی و سیاست صنعتی سوداگرایانه چین، جنگ اقتصادی با آمریکا را وخیم‌تر کرده است. این کشور در داخل برای اعمال درست محرک‌های سرمایه‌گذاری در مسکن و سیستمی که در آن توسعه‌دهندگان وظایف مهم زیادی دارند ناکام مانده است. از سال ۲۰۲۰ تنظیم‌کنندگان بازارها را با سرکوب شرکت‌های فناوری موفق مشتری‌محور، با رفتار وحشیانه و انحصارگرایانه، نابود کردند. در طول همه‌گیری، مقامات با اعمال قرنطینه زمان خریدند اما در استفاده از آن برای واکسیناسیون کافی مردم برای خروج کنترل‌شده ناکام ماندند، و سپس اُمیکرون با سرایت بالایی شیوع پیدا کرد.

 

چرا حکومت چین همچنان اشتباه می‌کند؟ یکی از دلایل این است که رشد کوتاه‌مدت دیگر اولویت حزب کمونیست نیست. نشانه آن این است که شی بر این باور است که چین باید برای جنگ اقتصادی، و بالقوه، نظامی دائمی با آمریکا آماده شود. بنابراین، او در حال حاضر بر پیگیری عظمت، امنیت و انعطاف‌پذیری چین تأکید می‌کند. او خواهان فداکاری جانانه برای رسیدن به این اهداف، و میزان رشد اقتصادی مدنظر خودش است، که باید “با کیفیت بالا” باشد. با این حال، حتی براساس معیارهای خود او، تصمیمات حزب کمونیست ناقص هستند. شکست سیاست “کوید صفر”، اعتبار شی را زیر سؤال برد و حمله به شرکت‌های فناوری موجب نگرانی کارآفرینان شد. درصورتی‌که چین به دامان ضد تورم دائمی بیفتد از آنجایی‌که مسئولان مصرف را تقویت نکرده‌اند، بدهی‌ها به میزان واقعی افزایش یافته و در اقتصاد وزن بیشتری پیدا می‌کنند. گذشته از این‌ها، چنانچه حزب کمونیست به بهبود استانداردهای زندگی ادامه ندهد، حفظ اقتدارش تضعیف شده و توانایی‌اش برای رقابت با آمریکا محدود خواهد شد.

 

ناکامی‌های فزاینده سیاستگذاری‌ها منطبق بر تمرکزگرایی قدرت شی و جایگزینی فن‌سالاران با وفاداران به رده‌های بالا بوده‌اند. چین پیشتر بحث درباره اقتصاد خود را تحمل می‌کرد، اما در حال حاضر تحلیل‌گران را به خوشبینی خیالی وامی‌دارد. چین اخیراً انتشار آمار نامطلوب بیکاری جوانان و اعتماد مصرف‌کنندگان را متوقف کرده است. مراتب بالای حکومتی هنوز دارای تعداد زیادی انسان باهوش است، اما این انتظار از بوروکراسی ساده‌لوحی است که تحلیل عقلانی یا ایده‌های خلاقانه ارائه دهد زمانی‌که پیام از بالا این است که وفاداری به هر چیزی ارجحیت دارد. در عوض، ایدئولوژی به‌طور فزاینده بر تصمیم‌گیری‌هایی سایه انداخته است که تردید جناح چپ درباره کارآفرینان متمول را با اکراه جناح راست برای اعانه به فقرای بیکار ترکیب می‌کند.

 

این واقعیت که مشکلات چین از بالا آغاز شده‌اند به این معنی است که آن‌ها ماندگارند و حتی ممکن است بدتر شوند، چراکه سیاستگذاران ناشی با چالش‌های فزاینده اقتصادی روبرو هستند. جمعیت سالمند به‌سرعت رو به‌ افزایش است. آمریکا به‌طور فزاینده سعی در به‌هم ریختن بخش‌هایی از اقتصاد چین دارد، همچون ساخت تراشه، که از نظر راهبردی مهم است. چین هرچه بیشتر تلاش کند به پای آمریکا برسد، کاهش شکاف‌ها دشوارتر خواهد شد، زیرا اقتصادهای متمرکز در رقابت بهترند تا در نوآوری. در نخستین دهه از سده بیست‌ویکم رهبران غربی به اشتباه تصور می‌کردند که دادوستد، بازار و رشد اقتصادی، موجب تقویت دموکراسی و آزادی فردی می‌شوند. اما چین ‌درحال حاضر روند معکوسی را در پیش گرفته است: شواهد فراوانی مؤید این است که نظام استبدادی به اقتصاد بیشتر ضربه می‌زند و این اتفاق درحال رخ دادن است- و این‌که چین پس از چهار دهه رشد سریع درحال ورود به دوره ناامیدی است.

ثبت امتیاز
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.
ارسال نظر جدید

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: